پوریا عالمی

نویسنده‌ی کودک و نوجوان

طنزنویس و روزنامه‌نگار

نویسنده

کارگردان

علاقه‌مند به توسعه‌ی کسب‌وکارها

0

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

پوریا عالمی

نویسنده‌ی کودک و نوجوان

طنزنویس و روزنامه‌نگار

نویسنده

کارگردان

علاقه‌مند به توسعه‌ی کسب‌وکارها

نوشته بلاگ

راهکار آقای برشت و آقای حافظ برای زندگی امروز

خرداد ۲۹, ۱۴۰۳ عمومی
راهکار آقای برشت و آقای حافظ برای زندگی امروز

یا چرا و چطور تولید و سرمایه در خدمت جامعه می‌تواند باشد؟

 

پوریا عالمی

علاقه‌مند به مفهوم اثرگذاری اجتماعی

 

بلند نگو که جهان بد است؛ این را آرام بگو.

این جمله را ده‌ها سال پیش جناب آقای برتولت برشت در یکی از آثارش نوشت. این جمله که سال‌هاست گوشه‌ی ذهنم جا خوش کرده، اثر جادو دارد. جادوی نویسنده این است که نه می‌خواهد تو را فریب بدهد که جهان بد نیست، نه اثبات کند همه‌چیز در جهان به سمت صلح حرکت می‌کند، نه تو را به سکوت فرامی‌خواند، نه تو را به شکلی از انفعال دعوت می‌کند که هیچ کاری نکنی، نه تو را اصلاح می‌کند و شبیه مصلحان غلطهای تو را می‌گیرد، نه شبیه راهبران به زور تو را به هدف از پیش‌تعیین‌شده با ارزش‌های از پیش‌تعیین‌شده سوق می‌دهد، نه می‌خواهد چیزی غیر از آن که می‌اندیشی بگویی، نه قصد این را دارد که تو را در دسته‌بندی بدها و خوب‌ها قرار دهد، نه تو را قضاوت می‌کند، نه تو را هول می‌دهد و از تو قهرمانی می‌خواهد بسازد که فریاد بزنی، نه می‌خواهد پا پس بکشی، نه می‌گوید گردن بنهی و نظرت را سانسور کنی، نه خودت را از جامعه حذف کنی، نه دیگری را حذف کنی، نویسنده نه می‌خواهد تو را فریب بدهد، نه خودش فریب خورده است. محتوای متن به ما می‌گوید نویسنده جهان را درست دیده است.

بلند نگو که جهان بد است این را آهسته بگو.

ما چاره‌ای نداریم که به جهان نگاه کنیم و دیدن، اندیشیدن به همراه دارد. با تماشای جهان، فقر را می‌بینیم، گرسنگی را می‌بینیم، مرگ‌ها را می‌بینیم، جنگ‌ها را می‌بینیم.

با تماشای جهان، سیاست‌گذاری‌ها را می‌بینیم و با تماشای جهان مسیر تاریخ را می‌بینیم و می‌بینیم که پابرهنه‌ها همیشه در جنگ‌ها پیاده‌نظام هستند.

ما چاره‌ای نداریم که ببینیم و دیدن اندیشیدن به همراه می‌آورد و اندیشیدن یعنی آگاهی.

در جهانی که دعوای نظریات سیاسی و اقتصادی، هر روز موازنه‌های قدرت را جابه‌جا می‌کند و جابه‌جایی این توده‌های قدرتمند اقتصادی و سیاسی و نظامی، سونامی‌ها و طوفان‌هایی را پدید می‌آورد که زندگی مردم را بالا و پایین می‌کند، چاره چیست؟

وقتی که در تعریف‌های اقتصاد چپ و راست در نهایت منطق سرمایه به منطق انسان غلبه می‌کند، چاره چیست؟ آیا نباید کار کرد؟ آیا نباید ساخت؟ آیا نباید تولید کرد؟

اختراع کسب‌وکار اجتماعی با این تعریف که کارهایی در خدمت جامعه با هدف مستقیم از بین بردن نابرابری‌های اجتماعی (هر چند موضعی و کوچک) به‌نظر پل واسطی بین کار به قصد سرمایه و کار به قصد جامعه است.

سازمان‌های خیریه و مردم‌نهادی که برای فعالیت و بقای خود نیازمند حمایت مالی افراد یا سازمان‌ها یا دولت‌ها هستند، در بهترین حالت اگر در تایید منافع حامی خود اقدام نکنند، ناچارند معایب حامی خود را نبینند. این تاییدها و چشم‌پوشی‌ها در بلندمدت استقلال سازمان‌های مردم‌نهاد را مختل می‌کند و در بدترین حالت جزیره‌ای می‌سازد که فرصتی برای هم‌دستی یا پول‌شویی ایجاد شود.

این آسیب‌های پرهزینه که مدام استقلال و هویت ان‌جی‌اوها را با خطر مواجه می‌کند، نوع جدیدی از کسب‌وکار را ایجاد کرده است. کسب‌وکاری که هویت آن به هیچ حمایت دولتی یا غیردولتی وابسته نیست و برای این‌که بتواند در خدمت اهداف بشردوستانه و اجتماعی خود قدم بردارد، در اولین قدم با ایجاد شغل، ایجاد درآمد و تامین منابع مالی، دغدغه‌های وابستگی خود را به نهادها و اشخاص مدیریت کند.

بعد از کسب‌وکارهای اجتماعی، مفهوم «اثرگذاری اجتماعی» که تقریبا قابل اندازه‌گیری است و کسب‌وکارهای غیراجتماعی و انتفاعی نوین در جهان به سمت توسعه آن حرکت می‌کنند، موضوعی است که چون خارج از موضوع این یادداشت است، دعوت می‌کنم درباره آن و تاثیر شگرف آن در جامعه مطالعه کنید.

از آنچه در ذهن آقای برشت بوده اطلاعی در دست نداریم وقتی که نوشت بلند نگو که جهان بد است؛ این را آرام بگو. و علاقه داریم این جمله را این‌طور معنی کنیم که می‌توان به‌عنوان یک انسان برای زیباترشدن تصویر جهان تلاش کرد، اما چطور باید راهی انتخاب کرد که بیراه نباشد و کاری کرد که کار دست‌مان ندهد؟

اینجاست که راهکار جناب آقای حافظ به‌نظر راه نجات‌دهنده ما در این جهان سریع و پرآشوب و زیباست که گفت: جریده رو که گذرگاه عافیت، تنگ است.

 

منتشرشده در روزنامه‌ی شرق

 

 

 

درج دیدگاه